خلاصه داستان:هنگامی که فردی در جریان سرقت بانکی توسط دینز ، بیلی دو کلاه نژاد نژاد و شریک زندگی آنها کشته شد ، سارقین فرار می کنند. کلانتر گیفورد سارقین را ردیابی می کند ، یکی از آنها را می کشد و بیلی را اسیر می کند. دین ها فرار می کنند ، اما در طی یک نقشه موفق برای آزاد کردن بیلی از کلانتر ، دین شلیک می شود و او را قادر به راه رفتن یا سوار شدن بر اسب نمی داند. بیلی که نمی خواهد دوست خود را رها کند ، یک تختخواب هندی می سازد تا دینز را پشت اسب بکشاند. دینز و بیلی با برخورداری از کلانترشان ، یک قدم جلوتر از موانع بسیاری که جان و آزادی آنها را تهدید می کند ، مانده اند.