پدر و پسری که به عنوان نگهبان برای یک شرکت کامیون زرهی کار می کنند، در حالی که روی یک پل هستند با تیمی از دزدان احتمالی روبرو می شوند. آنها به دام می افتند و باید نقشه ای برای فرار و اطمینان از بقای خود بیاورند.
لوسیوس پس از تسخیر خانهاش توسط امپراتوران ظالم که اکنون رم را رهبری میکنند، مجبور میشود وارد کولوسئوم شود و باید به گذشتهاش نگاه کند تا قدرتی پیدا کند تا شکوه رم را به مردمش بازگرداند.
خلاصه داستان:تامی یک افسر سواره نظام معصوم است که پس از نجات او از یک قاچاقچی زننده اسلحه به نام Honest Jeremy ، عاشق یک زن زیبا Apache (یارا کِو) می شود. وقتی جرمی و باندش تامی را پیدا می کنند ، خشونت وحشتناکی رخ می دهد.
خلاصه داستان:در سال 1870 تگزاس ، یک باند قاچاقچی اسلحه اسلحه ، مهمات و ویسکی را برای هندی ها تهیه می کنند. مأمور دولت مخفی مارتین بنسون به ارتش کمک می کند تا این قاچاقچیان را از بین ببرد. با این وجود ارتش هنوز باید از هویت مرد مسئول این باند و محل آخرین مخفیگاه آنها مطلع شود. مارتین بنسون می خواهد بازنشسته شود اما ارتش از او می خواهد تا رئیس قاچاقچیان را پیدا کند. ارتش استدلال می کند که بنسون بهترین عامل برای این کار است حتی اگر یک مأمور مخفی دیگر ، تونی گای ، قبلاً در لباس قاچاقچیان نفوذ کرده باشد. پرداخت بسیار زیاد سکه های طلا نیز به عنوان وسوسه به بنسون ارائه می شود. بنسون با این آخرین مأموریت موافقت می کند و از قلعه ارتش خارج می شود. در دنباله ، بسیاری از دونده ها و راهزنان اسلحه سعی می کنند که به او کمین کرده و او را کشته باشند. در نزدیکترین شهر ، در مزرعه بنسون ، گروهی از قاچاقچیان به مزرعه حمله ور می شوند و والدین مارتین بنسون را می کشند. آنها همچنین خواهر او ، جنی را مورد تجاوز قرار می دهند. خواهر و برادرهای دیگر بنسون ، آریاس ، سوزی و دانیل در شهر هستند و لوازم خود را می خرند. ...
خلاصه داستان:در سیسیل ، یک مرد مافیایی محلی به فرانکو و سیچیو اجازه می دهد تا برای طیف وسیعی از سالاد محافظت کند. در حقیقت ، این سبزیجات سالاد ساده نیست بلکه ماری جوانا است. دو احمق و دوستانی که درگیر آن هستند در ابتدا متوجه این موضوع نیستند.
خلاصه داستان:به پیشنهاد یک استاد بازنشسته ، گروهی متخلف از مجرمان قصد سرقت از یک شرکت الماس برزیلی را دارند اما باید با یک سیستم هشدار جدید و عدم اعتماد متقابل اعضای آن مقابله کند.
خلاصه داستان:برونو فیوریتی، که به عنوان "ماندارک" شناخته می شود، یک قهرمان استوار است که هر روز در مسیر مسابقه اسب در رم هر روز از دست می دهد. او همیشه همراه با دوستانش آرماندو پلیکسی، به نام "Er Pomata" به علت استفاده از ژل مو و فلیس، همواره در مسیر است. آنها همیشه در اسب های غلط شرط می گذارند و همیشه در معرض نقد نیستند
خلاصه داستان:اسپوزیتو دزدی است که در رم با گردشگران مخالف است. آزار و اذیت طولانی توسط پلیس بوتونی ، که موفق به گرفتن آن می شود ، آغاز می شود. در یک نظارت اسپوزیتو موفق به فرار مجدد می شود. مافوق بوتونی به او اطلاع می دهند که اگر هیچ کس او را گیر نیاورد شغل خود را از دست خواهد داد.