خلاصه داستان:اوایل دهه 1930 است. با بالا رفتن از نردبان عمدتاً روی چوتپه ، روچ سیفرددی و فرانسوا کپلا ، که در مشارکت بعید خود بهترین دوستان شدند ، به صدر جهان جنایات سازمان یافته در مارسی رسیده اند. اندکی پس از رسیدن به اوج ، Capella به قتل می رسد. سرانجام Sifreddi می آموزد که این قتل توسط تاجر بین المللی Giovanni Volpone ، تازه در مارسی از ایتالیا ، سازمان یافته بود ، او که هدف نهایی او ، کنترل شهر از همه جنبه ها ، قانونی و غیرقانونی است. در حالی که سیفرددی اقدام ولپون را آغاز جنگ گانگلند می داند ، ولپون در ارسال پیام ماندگارتر به سیفرددی و سایر افرادی که ممکن است بخواهند کفش هایش را پر کند ، اندیشه های دیگری دارد. ولپون دلایل خاصی برای مایل به مارسی دارد ، جنگی است که وی در بیشتر کشورهای غربی می خواهد برای رسیدن به هدف نهایی خود دست به دست هم بدهد. لولا ، دوست سابق روسپی و هم سیفرددی و کاپلا ، ایستاده توسط سیفرددی در این جنگ است ، او که در زمان مرگ دوست دختر کاپلا بود ، و ...