خلاصه داستان:یک پیرمرد 60 سال به مسافرت جاده ای از می سی سی پی روستایی به ممفیس ، یک مسابقه اسب ، و آمدن سن خود برگشته است. پدربزرگ لوسیوس اولین اتومبیل موجود در منطقه را به دست می آورد ، یک ویلتون Flyer با رنگ زرد روشن. در حالی که او دور است ، کارگر مزرعه بون هوگانگانک توطئه می کند که ماشین را قرض دهد و لوسیوس را با خود برد. ناد در آنجا ایستاده است ، یک مالاتو و پسر عموی قلمداد لوسیوس. سه سر برای ممفیس ، جایی که یار دلبند بون در یک فاحشه خانه کار می کند ، جایی که نود ماشین را برای اسب مسابقه ای معامله می کند ، و جایی که لوسیوس دنیای بزرگسالان را کشف می کند - از نژادپرستی و معاون تا امکان افتخار و شجاعت. آیا برای رستورانها ، نژادها و رپس کالها رستگاری وجود دارد؟