خلاصه داستان:دکتر لورنس جفریس ، جراح مغز و اعصاب ، که قصد تحقیقات خود را دارد ، از همسرش فرانسیس غافل می شود. بر این اساس ، زن ناامید ، معشوق را به نام پل دامین ، روزنامه نگار فرانسوی می گیرد. وقتی او متوجه آنچه اتفاق می افتد ، لورنس فقط یک چیز را در ذهن دارد ، انتقام جویی. یک ایده شیطانی به او می رسد: چرا از یکی از بیماران خود ، یعنی یک فراموشی ، به عنوان ابزار انتقام خود استفاده نکنید؟ او به زودی نقشه خود را عملی کرد ، و فراموشی را به خانه خود برد و باعث شد او باور کند که فرانسیس همسر او است ، که او را تقلب می کند و باید او را از بین ببرد